اشعار مذهبی گلهای  فاطمه(س)

اشعار مذهبی گلهای فاطمه(س)

جمع آوری اشعارمذهبی توسط ذاکراهل بیت(ع)کربلایی وحیدشریفی
اشعار مذهبی گلهای  فاطمه(س)

اشعار مذهبی گلهای فاطمه(س)

جمع آوری اشعارمذهبی توسط ذاکراهل بیت(ع)کربلایی وحیدشریفی

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


"تنت به ناز طبیبان نیازمند" شده

"وجود نازکت آزرده ی گزند" شده

رسید کوفه به جایی که پایه ی ظلمش

به سهم خواهی از این شیر خوار بند شده

به روی دست ، پدر می دهد تو را از دست

پدر دوباره پسر داد و ارجمند شده

تو آخرین نفر از لشکری و بعد از تو

میان لشکر دشمن بگو بخند شده

تو را به نیت قلب حسین تیر زدند

اگر چه زخم تن او هزار و اند شده

فشار مادرت افتاد تا سرت افتاد

...و هر چه شوری دریاست آب قند شده!

 فقط به جرم "علی "بودن است اینگونه

هر آنچه را که مقاتل نوشته اند شده

علی اکبر و سقا و قاسم و... حالا

کسان تو هدف هرچه ناکسند شده

اگر که "خون خدا" زاده ای بنابراین

تمام خون تو سمت خدا بلند شده

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


تا خدا فیض تو را قسمت دنیا کرده

لطف دستان تو را باب مداوا کرده

نفس حضرت عیسای مسیحا دم را

در دم کالبد کوچک تو جا کرده

هر کجا حرف شفا هست در این آبادی

پر قنداقه ی تو کار خودش را کرده

ظرف شش ماه ، تو چه با برکت دل بردی

ویژگیی که  فقط عمر تو پیدا کرده

روی دستان رباب آیۀ تو نازل شد

علیِ اکبر ، اگر روزی لیلا کرده

اشک درباره ی تو ، عرش نشینم کرده

این همان کرب و بلاییست که امضا کرده

پر پرواز تو آنقدر تو را بالا برد

مادرت را به سرت غرق تماشا کرده

مادرت غرق معماست که جرم تو چه بود ؟

تیر در پاسخ یک معصیت ناکرده !

حضرت علی اصغر(ع)

روضه حضرت علی اصغر(ع)


هرکس برای توبه محکم نیت نداشت

اشک و دعای نیمه شبش کیفیت نداشت

شیطان ز شش جهت طرفم حمله میکند

یارب کمک عبادت من امنیت نداشت

من مستحق مغفرت اصلا نبوده ام

بخشید، چون برای خودش خوبیت نداشت

جان خودم که همت من عبد بودن است

اما چه سود نیت من فعلیت نداشت

آن عاشقی به قرب خدایش رسید که

کاری به کار جمعیت و کمیت نداشت

آن کثرتی خوش است که خلوت بیاورد

اهل سحر، کمیل علی جمعیت نداشت

افطار من به فکر فقیری نبود وای

خاکم به سر که روزه من ماهیت نداشت

دل را به سمت مقصد خوبی نمی برد

آن عالمی که جلوه ربانیت نداشت

با چند التماس دعا گیج میشود

در سیر خویش عابد اگر ظرفیت نداشت

در سرگذشت حر ریاحی برو ببین

صاحب نفس نمی شد اگر تربیت نداشت

مدیون گردگیری یار است این دلم

بین غبار آینه شفافیت نداشت

من با علی به بندگی ام فخر می کنم

که جز علی عبادت حق تولیت نداشت

در اصل کعبه تا به ابد ملک حیدر است

وقتی نجف به غیر خدا ملکیت نداشت

من بی حسین سوی خدا هم نمی روم

بی روضه ذکر و ادعیه جذابیت نداشت

**

کف می زدند دور و بر حرمله سپاه

شش ماهه را زدن به خدا تهنیت نداشت

رو زد حسین حرمله اما سه شعبه زد

این نانجیب ذره ای انسانیت نداشت

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


چه رازی به میقات خون دیده ای تو

که از طفلی احرام پوشیده ای تو

توئی آخرین ماه رخشندۀ من

که در این شب تار تابیده ای تو

به سرخی خون گلوی تو سوگند

به طفلی خدا را پرستیده ای تو

چه غم گر که گلچین تو را کرد پرپر

گل از باغ فیض خدا چیده ای تو

ز چشمم چرا چشم خود بر نداری

چه در چشمۀ چشم من دیده ای تو

ز سوز عطش لحظه ای را نخفتی

در آغوش من از چه خوابیده ای تو

همه لاله ها در غمت گریه کردند

ندانم به روی که خندیده ای تو

برای سؤالت جوابی ندارم

زمن آنچه با خنده پرسیده ای تو

قسم بر وفائی که داری، زخونت

به دین خدا جلوه بخشیده ای تو

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


رزق اشک من اگر خوب مقرّر گردد

مژه باید به شما که برسد تر گردد

یعنی آنقدر که تا نام ربابت آمد

گریه ی نوکرتان چند برابر گردد

مادر و خیمه و یک طفل ....و یک سال گذشت

منتظر پشت درم تا شب اصغر گردد

ظاهرا طفل ولی آنقدری مرد شده

که به تیر سه پر حرمله پرپر گردد

کاش مردی وسط هلهله مضطر نشود

یک قدم سمت حرم ، چند قدم برگردد

سمت عرش از کف دستش چقدر خون بارید

نکند معصیت قوم مکرّر گردد

وای بر مادرش آن دم که عدو با نیزه

پشت این خیمه بخواهد پی  یک سر گردد

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


خندیدی و شکستم و عالم خراب شد

سهم تمام ثانیه‌ها اضطراب شد

تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند

گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد

تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد

از آتش گلوی تو قلبم کباب شد

تصویر حلق پاره‌ات ای کودک شهید

در چشم‌های دخترکی تشنه قاب شد

آنجا که موج‌موج دل آب سنگ شد

آنجا که فوج‌فوج دل سنگ آب شد

تیری رسید و هستی من را به باد داد

آهنگ من بریده بریده «رباب» شد

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند

باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند

گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود

حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند

مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان

خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند

با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد

کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند

گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد

خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


تا حرمله آمد به میدان با سه شعبه

شد آلت قتاله ی گلها سه شعبه

از هر برادر یک پسر قربانی اش شد

خورده یتیم مجتبی حتی سه شعبه

در خیمه ها بر سینه اش میزد سکینه

تا بوسه زد بر سینه ی سقا سه شعبه

از چشم گریان ربابه خواب را برد

تا خواند در گوش علی "لالا" سه شعبه

ذبح عظیمش میکند وقتی بیاید

سمت گلو با سرعت بالا سه شعبه

شمشیر و تیغ و نیزه وقتی در بدن هست

بیرون می آید از جلو ، اما سه شعبه

بالا که زد دشداشه اش را حرمله دید

آمد به سمتش بی محابا تا سه شعبه....

...خون از تنش فواره زد وقتی درآورد

با زحمت از پشت خودش آقا سه شعبه

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


دوباره ولوله در لشگر عدو انداخت

کسی که فکر زدن بین گفتگو انداخت

همان که دست پدر شیر خواره را می دید

چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟

نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید

نشست تیر و سرش را ز رو به رو انداخت

امید بود حرم آرزو به دل نشود

میان این همه امید و آرزو انداخت

تو را حسین چه ناباورانه می نگرد

که بود غنچۀ او را زِ رنگ و رو انداخت؟

تو تشنه بودی و بابا فقط برای خدا

به قوم سنگدل رو سیاه رو انداخت

تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را

به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت

حسین خون گلو را به آسمان پاشید

سپس عبای خودش را به روی او انداخت

یه پشت خیمه همین دفن کردنش بس بود

به نیش نیزه عدو را به جستجو انداخت

خدا به گریه کنان تو آبرو بخشید

و آب بود که خود را از آبرو انداخت

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


می شینه رو خاک خدا خدا میگه

گاهی وقتا حرفاشو به ما میگه

شبا وقتی یهو از خواب می پره

دستاشو تکون میده لالا میگه

***

آخه امروز تو کوچه گهواره دید

دست مادرای شام شیرخواره دید

صبح تا حالا با کسی حرف نزده

فکر کنم حرمله رو دوباره دید

***

حرمله گلشنمو ازم گرفت

گلِ رو دامنمو ازم گرفت

من اگه لالا نگم دق مکنیم

لالایی گفتنمو ازم گرفت

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت

عموی کوچک سادات حاجی عشق است

ز طوف صاحب بیت الحرام بر می گشت

دو تا حرم که در آغوش یکدگر بودند

امامزاده به دوش امام بر می گشت

چه می شد اینکه به او قدری آب می دادند

که طفلکی به حرم تشنه کام بر می گشت

سه شعبه آمد و بخت رباب برگرداند

پدر خجل شده سمت خیام بر می گشت

دوباره یک دو قدم سوی معرکه می رفت

دوباره سوی حرم یک دو گام بر می گشت

چه می شد اینکه دعای رباب را بخرند

که تیر آمده با احترام بر می گشت

سرش به سینۀ بابا، تنش به زیر عبا

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

حضرت علی اصغر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)


از روی دست های پدر بال و پر گرفت

خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت

احسـاس کرد تیر، پـــدر را نشانه کرد

با حنجرش برای امامــش سپر گرفت

آری بــزرگ زاده بـه بـابـاش می رود

یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت

شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب

از طـرز دست  و پــا زدن او شـرر گرفت

وقتی که غنچه های زیر گلویش شکوفه کرد

عطـــری عجیب در همه ی دشت در گرفت

خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد...

از حــال زار عـرش نشــینان خبر گرفت

بـابــا میـان معرکه حیــران شــد و سپـس

زیر عبـــای خویــش پســـر را به بر گرفت

مادر زبان گرفته و جانسوز می سرود:

طفلم قشــــنگ بود و گلم را نظر گرفت