اشعار مذهبی گلهای  فاطمه(س)

اشعار مذهبی گلهای فاطمه(س)

جمع آوری اشعارمذهبی توسط ذاکراهل بیت(ع)کربلایی وحیدشریفی
اشعار مذهبی گلهای  فاطمه(س)

اشعار مذهبی گلهای فاطمه(س)

جمع آوری اشعارمذهبی توسط ذاکراهل بیت(ع)کربلایی وحیدشریفی

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-وداع


بعد من کار تو خواهر سخت است

دیدن داغ برادر سخت است

آخرین لحظه به هنگام وداع

آه بوسیدن دختر سخت است

بوسۀ زیر گلو قبل وداع

بعد از آن بوسه حنجر سخت است

دیدن گریۀ یک طفل صغیر

پیشِ گهوارۀ اصغر سخت است

خواهرم روز دگر وقت سفر

دیدن پیکر بی سر سخت است

معجر خود گِره محکم بزنید

حملۀ دشمن کافر سخت است

بی علمدار شدن در صف جنگ

غصۀ میر دلاور سخت است

به اسیریِ تو و کشتنِ من

خندۀ این همه لشگر سخت است

مضطرب بر سَرِ تلّی از خاک

دیدن نیزه و خنجر سخت است

پیش چشم نگرانت، دعوا

بر سر پیکر پرپر سخت است

بعد من خیمه که غارت بشود

غربت آل پیمبر سخت است

پیش چشم همۀ اهل حرم

غارت چادر مادر سخت است

کعب نی خوردن تو جای همه

دیدن زخم مکرر سخت است

پشت دروازه در آن مرکز کفر

خطبۀ دختر حیدر سخت است

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است

صبور باش که این حرف آخرم سخت است

دگر زمان جدایی شده، دعایم کن

سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است

برو برای اسارت دگر مهیّا شو

که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است

نه قاسمی، نه علی اکبری، نه عباسی

غریب ماندن زنهای این حرم سخت است

تویی و جان رقیّه، که بعد من سیلی

برای دخترک ناز پرورم سخت است

بگو رباب حلالم کند که می دانم

به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است

به زیر حنجره ام بوسه می زنی، امّا

بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است

خدا به داد دلت می رسد، که در بر شمر

به قتلگاه، تماشای مادرم سخت است

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


قدم قدم ز حرم دور گشتنت سخت است

به غربت از حرمت دل بریدنت سخت است

تو می روی و دل خواهرت به دنبالت

برادرم چقدر جبهه رفتنت سخت است

تمام زندگی ام ای همه کسِ زینب

به جان فاطمه بی یار ماندنت سخت است

برای بوسه به زیر گلو بده مهلت

شنیده ام که به گودال کشتنت سخت است

بپوش زیر زره دستباف زهرا را

خبر ز غارت پیراهنِ تنت سخت است

به بند چادر و معجر نمی رسد دستی

ولی اگر برسد دست دشمنت سخت است

چگونه صبر کنم آخرین نگاه ترا

وداع دختر و این بوسه چیدنت سخت است

به زیر کعب نی و ضربه ماندَنَم آسان

به زیر نیزه و شمشیر دیدنت سخت است

تمام عمر ترا دیده ام به ندبه ولی

به زیر دشنه مناجات خواندنت سخت است

چقدر حال تو چون روز آخر مولاست

چقدر شیوۀ ((لا حول)) گفتنت سخت است

اگر چه چشم تو ما را رها نمی سازد

ز روی نیزه بما سر کشیدنت سخت است

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


عقیله خواهر من، اشک نم نمی داری

شبیه مادرمان قامت خمی داری

تمام غصه ام این است، میروی تنها

بگو که بعد من اصلا تو همدمی داری؟

تویی و این همه پای برهنه ی زخمی

برای این همه مجروح مرهمی داری؟

یکی یکی همه را روی ناقه جا دادی

برای ناقه نشستن تو محرمی داری؟

فدای قلب صبورت که در خرابه ی شام

برای دختر من بزم ماتمی داری

تویی که شرط حیاتت حسین بوده و بس...

تویی که بی رخ من طاقت کمی داری...

غروب آمده، می روی بدون خودت؟

چه کار مشکل و چه راه مبهمی داری

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-وداع و قتلگاه


چون نوبت قتال به سلطان دین رسید

افغان اهل بیت ، به عرش برین رسید

غوغای "الوداع" و هیاهوی "الفراق"

از چار سوی ، بر فلک هفتمین رسید

چون هیچ کس نبود که گیرد رکاب او

بر کف رکاب ، خواهر وی ، دل غمین رسید

پس حلقِ خشک و چِشم تر و نقد جان به کف

با تیغ کینه جوی به میدان کین رسید

کُشت آن قَدَر ز کوفی و شامی که در مصاف

بر جانش ، آفرین ز جهان آفرین رسید

مهلت عدو نداد که نوشد کفی ز آب

لب تشنه ، بی مُعین ، لبِ آبِ مَعین رسید

بنشست بس که تیر سه پهلو به سینه اش

او را هزار همدم و پهلو نشین رسید

چون یاوری نبود که جان سازدش نثار

جنّ و ملائکش ز یسار و یمین رسید

از پشت زین فتاد ، چو سرو قدش به خاک

گفتی که پشتِ عرش به روی زمین رسید

در حیرتم نکرد قیامت ، چرا قیام ؟

بر حنجرش چو خنجر حصم لعین رسید

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


آرام دل ستاره هفت آسمان من

آتش مزن به هر قدم خود به جان من

آهسته تر برو که تماشا کنم تو را

دامن مکش ز دست من ای مهربان من

این ناله های بی کسی ات می کشد مرا

ذکر انا الغریب تو برده توان من

از بس عطش ز حنجر تو شعله میکشد

داغی بوسه مانده به روی لبان من

این بار خم شدن ز تو بوسه ز خواهرت

گودال بوسه با من و قد کمان من

مثل محاسن تو شده گیسویم سپید

آید بلای روی تو بر گیسوان من

خنجر چرا به پیرهن کهنه میکشی

واضح بگو چه میشود ای همزبان من

حیف لب تو نیست که نیزه خورش کنی

کمتر بده گلوی سپیدت نشان من

اینان لگد پرانیشان مثل کوچه است

بگذار تا سپر بشود استخوان من

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


ای روح من برادر با جان برابرم

آهسته تر برو ز بر من برادرم

چشمان من بدون تو بی نور می شوند

ای نور دیدگان مرو اینگونه از برم

چون آفتاب می روی و مثل سایه ای

افتاده راه درپی تو دیدۀ ترم

ای یوسفم که عزم سفر کرده ای، بایست

بگذار تا که پیرهنت را بیاورم

یک دم بایست تا که ببوسم گلوی تو

این است آن وصیت پنهان مادرم

آن نیزه ها که منتظر توست، جای تو

ای کاش می نشست بر اعضای پیکرم

بینم به روی خاک اگر غرق خون تورا

آوار می شود دو جهان بر روی سرم

بعد از تو غیر مرگ کسی نیست در جهان

تسکین قلب خسته و در خون شناورم

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-شهادت-گودال


چقدر گریه نوشته دلم برای سرت

تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت

چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟

بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟

دخیل بسته ام امروز هم به پیرهنت

برای این که بگیرم از آن شفای سرت

وصیتی تو به من کرده ای دعات کنم

دعای من شده حالا فقط دعای سرت

همیشه پشت سرت بوده ام و حالا هم

دویده ام همه دشت پا به پای سرت

چهل صباح اسیر تو بوده ام نه یزید

منم همیشه گرفتار جلوه های سرت

اگر چه خطبه من لحن حیدری دارد

رجز نخوانده ام الا به إتکای سرت

اگر چه قصه گودال و شام کشته مرا

ولی نمی رسد این ها به ماجرای سرت

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


بغلم کن که دل آرام کند خواهر تو

بوسه این بار بگیرم عوض مادر تو

سر من را تو در آغوش بگیر آهسته

ناز کم کن که دگر پیر شده خواهر تو

با دو دستی که تو را جامه به تن پوشاندم

می‌کنم رخت اسیری به تن دختر تو

به خدا طاقت این غصّه ندارد زینب

ساربان دست کُنَد پیش من انگشتر تو

با چه وضعی به روی دست بگیرم جسمت

بسکه پاشیده ز هم عضوِ تن و پیکر تو

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


کنون که برق نگاه تو در نگاه من است

زبان خموش؛ ولیکن نظر پُر از سخن است

به من مگو که بسازم ز درد دوری تو

پس از تو حالت من لحظه‌لحظه سوختن است

من از شکایت تو از زمانه دانستم

که سرنوشت من و تو ز هم جدا شدن است

نمی‌شود که بسوی مدینه برگردیم؟!

دل غریب من اینجا هوایی وطن است

سپرده کهنه لباسی برای تو مادر

چقدر کرده سفارش: «حسین من بی‌کفن است»

چقدر نیزه برای تن تو ساخته‌اند

چقدر مرکب‌شان بیقرار تاختن است

چقدر چشم جسارت به خیمه می‌افتد

هراس من همه از «سایه‌سر» نداشتن است

مرا رها مکن اینجا که خصم بی‌پرواست

مرا رها مکن اینجا که شمر بددهن است

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


وداع آخر تو داشت طرح غم می ریخت

دلم به پشت سر تو به هر قدم می ریخت

گرفته پای تو را دست التماس دل

نماندن از تو و اشکی که دم به دم می ریخت

بنای خلقت زینب، بنا نشد بی من...!

که رفتن تو چو آوار بر سرم می ریخت

گلوی خشک تو را تا که بوسه ای بزنم

به اسم مادرمان از لبم قسم می ریخت

هزار چشم پر از دیدن لباس توأند

ز بسکه داشت ز آستین تو کرم می ریخت

رمق نمانده مسافر به چشم پر کارم

ببخش پشت سرت گر که آب کم می ریخت

حسین رفت و کمی بعد پیر شد زینب

شروع غارت و غم حرمت حرم را ریخت

وداع امام حسین(ع)

حضرت زینب(س)-عصر عاشورا-وداع


از کویت ای آرام دل با چشم گریان می روم

 جانم توبودی و کنون با جسم بی جان می روم

ازگریه پایم درگِل است، دریای غم بی ساحل است

درد فراقت مشکل است، با سوز هجران می روم

خیز ای امیر کاروان، مارا تو درمحمل نشان

همراه با نامحرمان، درشام ویران می روم

پرپر شده گلهای تو، کو اکبر رعنای تو

 ناچیده گل ای باغبان، از این گلستان می روم

ای ساقی آب حیات، وی خواهرت گردد فدات

 لب تر نکردم از فرات، باکام عطشان می روم

گرید رقیّه دخترت، هردم بیاد اصغرت

 تو درکنار اکبرت، من با یتیمان می روم

نگذاردم چون ساربان، سازم دراین صحرامکان

 تو باشهیدانت بمان، من با اسیران می روم

وداع امام حسین(ع)

وداع امام حسین(ع)

انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست

این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست

آئینه تر از روی تو خورشید ندیده

این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست

آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو

برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست

با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا

این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست

ای یوسفم از غارت این گرگ صفت ها

جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست

دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم

ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست

هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن

والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست

تا بر سر معجر ننهم دست اسیری

کار تو برایم به جز از دست دعا نیست

از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است

سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست

ای کاش که انگشتر تو زود درآید

در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست

وداع امام حسین(ع)

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع


حالا که غیر از چشم های تر نداری

تنهای تنها ماندی و یاور نداری

بگذار تا زینب لباس رزم پوشد

تا که نگوید دشمنت لشگر نداری

من آب می آرم برای اهل خیمه

دیگر نگو آقا که آب آور نداری

بگذار لخته خون ز لبهایت بگیرم

آخر مگر ای نازنین، خواهر نداری

دیشب میان خواب زهرا مادرم گفت

زینب بمیرم پس چرا معجر نداری

تعبیر کن خواب مرا ای یوسف من

حالا که غیر از چشمهای تر نداری

می آیم امشب بهر دیدارت به گودال

هرچند دیر است و تو دیگر سر نداری